پدربزرگ ۱۲۳ ساله زنجانی از راز سلامتی اش میگوید
به گزارش کارگرآنلاین، برخی میگویند سن روی شناسنامه فقط یک عدد است. آقا سید اسماعیل که امسال ۱۲۳ ساله شده عینیترین مصداق گزارش من است.
از همان ورود من به خانه شان با روی خوش آقا سید این پدربزرگ مهربان رو به رو شدم و با تمام احترام و لبخند مرا دعوت به خانه اش کرد.
او از خاطرات تلخ و شیرین بیش از یک قرن زندگی اش برایم گفت.
سید اسماعیل موسوی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به این که متولد سال ۱۲۷۵ است گفت: تا چند سال گذشته هم دروس حوزه را تدریس میکردم و هم پیش نماز مسجد محلمان بودم، اما اکنون به خاطر کهولت سن دیگر توان تدریس را ندارم و کمتر برای پیش نمازی در مسجد حاضر میشوم.
او از همسر مهربان و وفادارش گفت این که در کنار این بانوی دوست داشتنی توانستم تا زندگی خوب و سراسر آرامش داشته باشم.
یار همیشه مهربان لحظههای خوشی و ناخوشی آقا سید هم به جمع ما اضافه شد، پایش درد میکرد و عصا به دست بود برای کمک پیش رفتم و دستش را گرفتم تا در کنار همسرش بنشیند.
همسر آقای موسوی، گفت: اخلاق ما با هم خوب است و خدا را شکر که در کنار آقا سید هستم.
لبخند میزند و نگاهی به آقا سید میاندازد و میگوید دخترم من از زندگی در کنار حاج آقا راضی هستم.
گرم صحبت با آقا سید و همسرش بودم که زنگ در خانه به صدا در آمد، مهمانان یکی پس از دیگری آمدند.
آنچه که برایم دیدنی و لذت بخش بود استقبال گرمی بود که آقا سید از میهمانان داشت.
میهمانان همان فرزندان، نوه، نتیجه و نبیره این پدربزرگ بودند.
۹ فرزند، ۴۹ نوه، ۴۸ نتیجه و ۳ نبیره حاصل این زندگی است.
بچهها بعد از سلام و احوالپرسی به حیاط خانه رفتند و مشغول بازی با هم شدند، بزرگترها هم در تدارک میوه و چایی بودند.
آقای سید اسماعیل موسوی یکی از مسنترین مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی کشور است که اکنون در سن ۱۲۳ سالگی از راز سلامتی خود میگوید.
برخی میگویند سن روی شناسنامه فقط یک عدد است. آقا سید اسماعیل که امسال ۱۲۳ ساله شده عینیترین مصداق گزارش من است.
از همان ورود من به خانه شان با روی خوش آقا سید این پدربزرگ مهربان رو به رو شدم و با تمام احترام و لبخند مرا دعوت به خانه اش کرد.
او از خاطرات تلخ و شیرین بیش از یک قرن زندگی اش برایم گفت.
سید اسماعیل موسوی با اشاره به این که متولد سال ۱۲۷۵ است گفت: تا چند سال گذشته هم دروس حوزه را تدریس میکردم و هم پیش نماز مسجد محلمان بودم، اما اکنون به خاطر کهولت سن دیگر توان تدریس را ندارم و کمتر برای پیش نمازی در مسجد حاضر میشوم.
او از همسر مهربان و وفادارش گفت این که در کنار این بانوی دوست داشتنی توانستم تا زندگی خوب و سراسر آرامش داشته باشم.
یار همیشه مهربان لحظههای خوشی و ناخوشی آقا سید هم به جمع ما اضافه شد، پایش درد میکرد و عصا به دست بود برای کمک پیش رفتم و دستش را گرفتم تا در کنار همسرش بنشیند.
همسر آقای موسوی ، گفت: اخلاق ما با هم خوب است و خدا را شکر که در کنار آقا سید هستم.
لبخند میزند و نگاهی به آقا سید میاندازد و میگوید دخترم من از زندگی در کنار حاج آقا راضی هستم.
گرم صحبت با آقا سید و همسرش بودم که زنگ در خانه به صدا در آمد، مهمانان یکی پس از دیگری آمدند.
آنچه که برایم دیدنی و لذت بخش بود استقبال گرمی بود که آقا سید از میهمانان داشت.
میهمانان همان فرزندان، نوه، نتیجه و نبیره این پدربزرگ بودند.
۹ فرزند، ۴۹ نوه، ۴۸ نتیجه و ۳ نبیره حاصل این زندگی است.
بچهها بعد از سلام و احوالپرسی به حیاط خانه رفتند و مشغول بازی با هم شدند، بزرگترها هم در تدارک میوه و چایی بودند.
در دورهمی اهالی این خانه صحبتها گل انداخت.
یک دورهمی ساده و در عین حال صمیمی، زیباترین صحنهای بود که در قاب دوربین من ثبت شد.
یکی از خانمها، گفت: من نوه دختری حاج آقا هستم، و هرروز در این خانه به روی همهی ما باز است.
او افزود: نوه و نتیجههایی هم که در تهران ساکن هستند یا هر روز تلفنی با پدربزرگ و مادربزرگ صحبت میکنند و یا در اولین فرصت که دستشان خالی شود به زنجان میآیند، خلاصه سعی میکنیم تا هیچ وقت آنها را تنها نگذاریم.
یکی از خانمها هم که عروس یکی از پسران آقا سید بود، گفت: خطبه عقد ما را خود آقا سید جاری کردند و از زمانی که به جمع این خانواده پیوسته ام تا کنون سعی کرده ام تا از ویژگیها و خصوصیات بارز این مرد بزرگ الگو برداری کنم.
او ادامه داد: تا جایی که من آقا سید را شناخته ام ایشان مدام در حال مطالعه هستند و دائم الذکر و وضو میباشند.
سی و ششمین نوهی این خانواده، گفت: از کودکی در همین خانه بزرگ شده ایم، در حیاط همین خانه بازی کرده ایم و در همین خانه مراسم عروسیمان را برپا کرده ایم.
روزهایی پر از خاطره از گوشه به گوشه این خانه در ذهن من است.
روزهایی که از فرط خستگی زمانه به آغوش گرم پدربزرگ مهربانم پناه می آوردم و تنها مامن و پناهگاه خستگیهای ما بوده و هست.
او میگوید، یادم هست روزی که به پدربزرگم گفتم برای من دعا کن و تنها چیزی که گفت این بود هر زمان خواستی برای خودت از خدا چیزی طلب کنی اول برای مردم دعا کن بعد برای خودت و این حرف از آن موقع آویزه گوش من شده است.
راز سلامتی
از آقا سید راز و رمز سلامتی اش پرسیدم و پاسخم در سجاده نمازش پیدا بود.
پدربزرگ گزارشم گفت: تمام سعی خود را کرده ام که واجباتم را ترک نکنم، غذا کم بخورم، کم بخوابم و بیشتر مطالعه کنم.
او همچنین ادامه داد: لحظهای نبوده که من از یاد خدا غافل شوم و بنای زندگی ام را از همان ابتدا با توکل به اسم اعظم الله شروع کرده ام و خدا را شکر که همیشه لطفش شامل حال من و خانواده ام شده است.
موسوی مصرف غذاهایی ساده و مقوی از دیگر رازهای طولانی بودن عمر خود عنوان کرد و گفت: غذاهایی بسیار ساده و کم حجم مصرف میکنم و در حد توان کارهای روزمره خود را انجام میدهد.
معاشرت کم، اما با افراد اندیشمند و فرهیخته دیگر موضوعی بود که آقای موسوی به آن تاکید داشت و به جوانان هم توصیه کرد که برای داشتن زندگی سالم کم گویی، غذای سالم و خواب کافی را در زندگی روزمره خود داشته باشند و علاوه بر مطالعه روزانه، انس با قرآن را هم فراموش نکنند.
در گوشهای از این خانه قفسههایی پر از کتاب را دیدم، از آقا سید در مورد این کتابخانه پرسیدم که کتابهای درسی را برایم نشان داد و گفت: روزی من این کتب حوزه را تدریس میکردم و تک تک این کتابها را که میبینی خوانده ام؛ و چقدر برایم جالب بود این پیرمرد ۱۲۳ ساله چند سطری از یکی از کتاب هایش را برایم خواند.
در این چند ساعتی که در کنار خانواده پرجمعیت و باصفای آقای موسوی بودم همه از بوی خوش گل سر سبد خانه میگفتند.
رضا موسوی یکی از پسران آقا سید، گفت: نگاه به پیری پدر و مادر من نکنید این دو فرشته برای همهی ما از جانشان مایه گذاشته اند.
اشک در چشمانش حلقه میزند و میگوید این دو فرشته، بزرگ خانواده و باعث خیر و برکت زندگی تک تک ما هستند.
پسر بوسه بر دستان پدری میزند که امید و ایمان را در دل فرزندانش کاشته است.
یکی از خانمها هم که در این دورهمی بود، میگوید: بیش از ۵۰ سال از آشنایی ما با حاج آقا موسوی و خانوادهی آنها میگذرد، پدر مرحوم من با آقای موسوی همانند دو برادر و بلکه نزدیکتر از برادر به هم بودند و این دوستی پدرم با حاج آقا منجر به این آشنایی شد و ما نیز به عنوان دوست خانوادگی آقای موسوی هر از چند گاهی به این پدر مهربان سری میزنیم و جویای احوالش هستیم.
او ادامه داد: صله رحم و احترام به بزرگترها را میشود در همین جمع با صفای خانواده موسوی دید و ای کاش فضاهای مجازی این دورهمیها را از ما و فرزندان ما نگیرد.
آقای اسماعیل موسوی مسنترین مستمری بگیر تامین اجتماعی است
مسعود علیاری مدیرکل تامین اجتماعی، گفت: یکی از اقداماتی که در سازمان تامین اجتماعی اجرا میشود طرح کرامت رضوی است.
او افزود: اولویت با بازنشستههای مسن که حداقل حقوق دریافت میکنند میباشد که با بررسیهای انجام شده بازنشستهای را پیدا کردیم که ۱۲۳ سال سن دارد و پس از طی مراحل اداری این پیرمرد را که مسنترین بازنشسته تامین اجتماعی هم هست راهی مشهد مقدس کردیم.
علیاری ادامه داد: با برنامه ریزیهای انجام شده تمامی بازنشستهها از این طرح بهرهمند خواهند شد.
کلام آخر
یادمان نرود گرما بخش خانه هایمان نفس گرم بزرگترهایمان است؛ و البته که تنها شرط بزرگ شدن ما نیز بزرگداشت بزرگترهایمان است.
هنگام خداحافظی پدربزرگ مهربان باز هم با همان روی خوش و لبخندش برایم دعا کرد و گفت: اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً.
با آرزوی سلامتی برای همه پدران و مادران این سرزمین.