شرمیلا افغان؛ ۲۰۰ پرواز با جت جنگی مک ۲۱ و روزهایی که به گدایی میگذرد!
وقتی از خیابانها میگذریم، وقتی در ایستگاه موتر ایستادهایم، یا زمانی که در یک کافه به تنهایی روی صندلی نزدیک پنجره نشستهایم و به عبور و مرور موترها و مردم خیره شدهایم، یا هم پشت ترافیک ماندهایم، در همه این مواقع امکان این که با چندین نفر چشم در چشم شویم، وجود دارد؛ ولی هرگز فکر نمیکنیم این افراد چه کاره هستند؟ چه میکنند؟ اما هر کدام این افراد داستان زندگی شگفتانگیزی دارند.
درست مثل “شرمیلا” کسی که اکنون در قندهار زندگی میکند و روزهایش با گدایی و رو انداختن به عابرین خیابانها برای به دست آوردن پولی میگذرد.
شرمیلا افغان
“شرمیلا افغان” زنی است که با شوهر فلج و دو دخترش در وضعیت بد اقتصادی در قندهار زندگی میکند. او از ولایت پکتیا است که در کابل به دنیا آمده و اکنون ۵۰ سال سن دارد. دخترانش به مکتب میروند و شوهرش نیز فلج است و نمیتواند کار کند.
آن چه در زندگی این خانواده باعث میشود درباره آن بنویسم، زندگی است که تا پنج سال قبل با همه سختیها و دشواریهایش، ولی دغدغههای مالی و پولی پشت آن نبوده است.
چرخه زندگی این خانواده ۴ نفره هرچند بطی، ولی با کار در دولت همچنان حرکت میکرد، اما در ۵ سال گذشته اتفاقی که باعث شد این خانواده دست به گدایی بزند، زندگی آنان را تغییر داد. مثل پرندهای که در بلندای آسمان پرواز میکند، غافل از تیری که از کمان رها شده، تا او را به زمین بیاندازد.
شرمیلا در میدان هوایی قندهار وظیفه داشت. او به عنوان مهندس هواپیما کار کرده و شوهرش که اکنون معلول است، در ناحیه ۱۰ شهر قندهار به عنوان آمر جنایی وظیفه اجرا میکرد که در جریان یک شب کاری، وقت گشتزنیهای شبانه، جنگ میان مخالفین مسلح و دولت در میگیرد و در نتیجه، دو پا و یک دست فلج برای عبدالمالک افغان به جا میماند. ۲ گلولهای که به کمر و دست او اصابت میکند، او را برای همیشه از هر فعالیتی باز میدارد و ویلچرنشین میکند.
پس از حادثهای که برای همسر شرمیلا میافتد، او نیز در محل وظیفهاش در جنگ از سوی طالبان با گلوله زخمی میشود؛ یک گلوله به پا و یکی به قسمت کمر سبب میشود عصا یار همیشگیاش شود.
دختری با گذشتهای درخشان
شرمیلا دوران کودکی، نوجوانی و جوانیاش را به بهترین شکل پشت سرگذاشته است. او به عنوان دختر یک جنرال بزرگ شده و مانند پدر به نظام روی آورده است. تا صنف ۱۰ را در افغانستان درس خوانده و پس از آن برای ادامه تحصیل به روسیه رفته است.
شرمیلا در خانوادهای نظامی بزرگ شده است، پدر جنرال و ۲ برادرش نیز در اردو ایفای وظیفه کرده و در همین جریان نیز کشته شدهاند.
خانم شرمیلا ۲ خواهر دیگر نیز دارد که در ولایت خوست زندگی میکنند.
شرمیلا در مسکو آموزشهای خلبانی را آموخته و پس از آن به ترکیه رفته و در رشته مهندسی هواپیما تحصیل کرده، اما دوران تحصیل او تا هندوستان نیز ادامه داشته و آموزشهای بیشتری را در این کشور فراگرفته است.
او در زمان حکومت داکتر نجیب الله زندگی کرده و بزرگ شده است.
این بانوی خلبان پس از تحصیل به افغانستان بازگشته و در بگرام مستقر شده است. زمانی که خانم شرمیلا کار خود را به صورت رسمی به عنوان خلبان شروع کرده، فقط ۲۰ سال سن داشته است. کار او با جتهای جنگی آغاز شده و اولین تجربه او در بگرام بوده است. کارنامه خلبانی خانم شرمیلا افغان ۱۵ سال کار در بخش نیروی هوایی کشور است.
خانم شرمیلا افغان ۲۰۰ پرواز با جت جنگی مک ۲۱ داشته است. او به نقاط مختلف از جمله هلمند و قلات در خط جنگ کار کرده است. او در بخشهای مختلف عملیاتهای هوایی چون بخش “وظیفه فراشوتی” (چترباز) نیز انجام وظیفه کرده است.
سقوط حکومت نجیبالله
شرمیلا افغان از جمله زنانی است که در حکومت داکتر نجیبالله کار کرده و پس از سقوط آن، به کشورهای دیگر مهاجر شده است.
او که در این زمان به تازگی ازدواج کرده بوده، با مشکلات تازهای مواجه میشود؛ شوهرش در پاکستان زندانی میشود و خود او نیز به ترکیه میرود و برای چندین سال از هم دور میمانند.
عبدالمالک با برادران شرمیلا افغان در یک جا وظیفه داشته است. آقای افغان با خانم شرمیلا از طریق برادرانش آشنا میشود و با هم ازدواج میکنند.
عبدالمالک افغان در صحبت به خبرنامه گفت: “زمانی که در پاکستان زندانی بودم، ۲۹ همسنگر خود را از دست دادم، آنها را اعدام کردند و من نیز خودم را به دیوانگی زدم تا نجات پیدا کنم. آن زمان هیچ آشنایی حق ملاقات با ما را نداشت و اگر کسی هم میآمد، دستگیر میشد.”
این زن و شوهر پس از چندین سال بالاخره در دوران ریاست جمهوری کرزی به کشور بازگشتند و به آنان پیشنهاد کار در دستگاه حکومت داده شد. تصمیم بر این بود تا خانم شرمیلا در بگرام و عبدالمالک افغان به عنوان پولیس در قندهار کار کند، ولی پس از صحبت با مسئولین، هر دوی آنان به قندهار فرستاده شدند و در همین ولایت بود که اتفاقات دردناک بسیاری برای آنان به وقوع پیوست.
زخمی شدن آقای افغان و خانم شرمیلا در این ولایت اتفاق افتاده است.
عبدالمالک افغان در ولایت میدان وردک، ولسوالی سیدآباد به دنیا آمده است. او در دانشگاه نظامی(حربی پوهنتون) در رشته لوجستیک تحصیل کرده است.
این زن و شوهر هیچ خویشاوندی ندارند تا به آنها کمک کند. چند سال قبل والی میدان وردک به آقای افغان مقداری پول نقد کمک کرده و در این سالها این خانواده در شرایط بسیار ناگوار به سر میبرند.
قندهار ولایتی پر از ماجراهای غمانگیز
شرمیلا، خلبانی که روزی نام و نشانی داشته و سه تقدیر نامه از عملیاتهای انجام شده خود دارد، اکنون روزگارش با گدایی در جادهها میگذرد.
خانه و کار درستی ندارد. با این که به حکومت مراجعه کرده، ولی هیچ پاسخی از آنان دریافت نکرده است.
او به خبرنامه گفت: “فعلا کار من گدایی است. به حکومت، والی ولایت، وزارت دفاع و به اشرف غنی، رئیس جمهور کشور نامه روان کردم، هیچ خبر و گپی نشد. یک خانه را کرایه گرفتم به هزار افغانی، تمام روز را میگردم، به دکانها میروم تا پولی جمع کنم. پنج سال میشود که گدایی میکنم.”
صدای او از پشت تلفن زمانی که از دوران کاریاش به عنوان خلبان صحبت میکرد، همچنان محکم و سنگین بود که گویی هنوز هم در این مقام کار میکند.
زمانی که یادآوری کرد پروازها و عملیاتهای زیادی را موفقانه سپری کرده است، همچنان حس خوشحالی را در رگههایی از غم میتوانستی تشخیص بدهی که او از این زندگی که پشت سر گذشتانده، هنوز هم لذت میبرد، ولی وقتی به عکس جوانیاش خیره شده، میتوانی درک کنی که چقدر دلتنگ آن روزها است.
او از حکومت میخواهد تا به او کمک کند؛ برایش خانه و مقدار پولی بدهد تا زندگی دخترانش را بسازد.
این زن نه تنها زندگی خود و شوهرش در خدمت به کشورش گذشته است، بلکه دو برادر و پدرش را نیز در این راه از دست داده است.
منبع: قطار وبگردی