یوسف مدافعان حرم حامی ایتام بود حتی پس از شهادت
روز ۱۸ مرداد با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم نامگذاری شده است. روزی که با شهادت شهید محسن حججی به دست نیروهای داعش در سوریه به نقطه عطفی در تاریخ پر افتخار مدافعان حرم تبدیل شد. اگر پای صحبت خانواده شهدای مدافع حرم نشسته باشید بسیاری از آنان با قلب مهربان خود پیش از شهادت حامی ایتام و نیازمندان بودهاند. یکی از این شهدای گرانقدر که توجه به کودکان یتیم بر لوح وجود او حک شده، شهید «عباس آبیاری» مدافع حرمی است که به صورت مرتب به ایتام کمیته امداد کمک میکرد و بعد از شهادتش نیز به گفته مادرش به خواب او آمد تا همچنان ایتام را تنها نگذارد.
به مناسبت گرامیداشت شهید مدافع حرم «عباس آبیاری» با مادر او خانم شهناز فریادرس گفتوگویی داشتیم که ابتدا از کودکی عباس میگوید: بعد از تولد به نیت حضرت عباس (ع) اسم پسرم را عباس گذاشتیم و این نیت را در دلم داشتم و حضرت عباس خواستم تا آنطور که شایسته است عباسم را هم خود حضرت تربیت کند و در مکتب خودش بالنده شود تا شایسته نام حضرت عباس باشد. خواستم تا از تمام ویژگیهای شخصیتی حضرت عباس حتی شده به قدر نوک سوزن به پسر من هم برسد و واقعا هم این طور شد پسرم عباس شهید شد و علی اکبر وار هم «اربا اربا» شد.
وی درباره اینکه چه شد پسر شما در مسیر نورانی دفاع از حرم پا گذاشت؟ گفت: از آنجا که پدر عباس رزمنده دفاع مقدس بود، پسرم نیز علاقهمند شده بود. ما برای او تعریف میکردیم که پدرش در زمان جنگ و سالهای بعد از آن برای تحقیق و تفحص در مناطق عملیات دفاع مقدس حضور داشته در واقع پدر عباس از ابتدا تا پایان جنگ تحمیلی در جبهه بود و بعد از آن هم تا سال ۷۳ در عملیاتهای تحقیق و تفحص پیکر مطهر شهدا و پاکسازی مناطق مینگذاری شده حضور داشت. این برای عباس آرمان بزرگی بود که مانند پدرش باشد و در خانه ما از ایثار در جبهه صحبت زیاد بود. عباس جوانی با ایمان بود و شخصیت و روحیه بالای ایثارگری داشت در واقع عباس متولد ۸ دیماه ۱۳۷۰ هست و خودش دوران جنگ را درک نکرده، اما از خاطرات پدرش با این فضا آشنا شده بود.
خانم فریادرس در مورد حمایت پسرتان از فرزندان ایتام کمیته امداد بیشتر توضیح میدهد:
عباس از بچگی خیلی قلب مهربان و بخششگری داشت. همه چیزش را با دیگران تقسیم میکرد حتی اگر به خودش چیزی نمیرسید باز هم بخشش میکرد. در مدرسه هم همین طور بود آن قدر بخشنده بود که یکبار مدیر مدرسه من را خواستند فکر کردم خطایی از او سر زده است، که گفتند چرا اینقدر عباس مدرسه خوراکی میآورد و همه را با دوستانش میل میکنند؟ پسرم وقتی بزرگتر شد هم همین رویه را داشت و هر چه رشد میکرد این روحیه بخششگری در او بیشتر هویدا شد و نوع دوستی در او شکوفاتر میشد. در سنین دبیرستان بود که حامی ایتام شد و مخفیانه به فرزندان تحت حمایت کمیته امداد کمک میکرد. چون سن کمی داشت من را واسط کرده بود و میخواست از خودش اسمی جایی نباشد. بعدها که بزرگتر شد خودش مستقیم کمک میکرد و از من هم خواسته بود که این کار را ادامه دهم.
مادر شهید درباره اینکه آیا شهید وصیتی در مورد حمایت از ایتام داشت؟ هم اظهار میکند:
عباس قبل از شهادتش در مورد کمک به ایتام به من سفارش کرده بود، اما وقتی شهید شد چند ماهی به دلیل مراسم مختلف از کمک غفلت کردم تا اینکه به خواب همسایه ما آمد و گفت به مادرم بگویید برادرم را فراموش نکند و همسایه هم با تعجب گفت مگر شما پسر دیگری هم دارید؟ که ماجرای کمک عباس به ایتام را گفتم و متوجه شدم از غفلت ما به ایتام نگران شده و خواسته بود به ما تذکر دهد و اینچنین بود که ما رسما یک فرزند را از کمیته امداد تحت حمایت خود گرفتیم.
وی درباره کیفیت رهسپاری حرم به عنوان مدافع حرم نیز گفت: از آنجایی که عباس تنها پسر خانواده بود هر بار اسم او را برای اعزام به سوریه از لیست خط میزدند، اما دوباره ثبت نام میکرد. عباس تصمیم گرفت اربعین به کربلا برود و از آنجا راهی سوریه شود، اما متاسفانه آن جا همه پادگانها تعطیل بود و هیچ اعزامی نداشتند، این طور عباس به حرم حضرت عباس پناه میبرد و تمام آنچه را که از کودکی او و علت نامگذاریاش گفته بودیم به حضرت نقل میکند. حرفهایی که از کودکی به او میگفتم مثل اینکه تو پایت را جای پای حضرت عباس بگذاری و ...
با حضرت عباس (ع) درد دل میکند و میگوید من راه تو را میروم و اینطور درک کردم که طبق خواسته مادرم از خصوصیات شما و اندازه نوک سوزن در من وجود دارد همین جا نذر میکنم تا زمانی که مدافع حریم و حرمت خواهر بزرگوار شما حضرت زینب (س) نشدهام آب نخورم، همانجا نذرش را میگیرد و چندی بعد به سوریه اعزام میشود. عباس واقعاً چهره زیبایی داشت و در سوریه به یوسف مدافعان حرم شناخته میشد و در ۲۱ دیماه ۹۴ آسمانی شد.