عواملی که سبب ارتداد امت تا بسترسازی عاشورا شد
حجتالاسلام ماندگاری در سخنانی به مناسبت ایام محرم گفت: آنچه بر سر اهل بیت آمد، به دلیل سوء تربیت امت اسلامی بود، لذا وجود نازنین امام حسین فرمود «و إنّی لَم أخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً و إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی»؛ یعنی «من از روی شرارت و مفسده و یا برای فساد و ستمگری قیام نکردم، من فقط برای اصلاح در امت جدم، از وطن خروج کردم. قصد دارم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم و به سیره و روش جدّم و پدرم علی بن ابیطالب عمل کنم.» یک معنا این است که من برای ریاست و شهرت و دنیا قیام نکردم، چرا که خداوند میفرماید برخی تلاششان برای کسب دنیاست و فقط دنبال دنیا هستند. در آیۀ200 سوره بقره میفرماید یک گروه از مردم میگویند پروردگارا به ما در دنیا نصیبی عطا کن و خداوند وعده میدهد چنین افرادی را از آخرت بیبهره میکند: «فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاق»، اما یک عده هستند که میگویند «... رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار» یعنی اى پروردگار ما، به ما در دنیا نیکى و در آخرت هم نیکى عطا کن و ما را از عذاب آتش نگهدار.
وی افزود: پس امام حسین میفرماید هدف من دنیایی نبود. امت جدم رسول الله صلی الله علیه و آله پس از 23 سال بیتربیت شدند و حالا باید مسیر اصلاح را پیش گیرند. قرآن در آیه54 سورۀ مائده کارنامۀ امت صدر اسلام را اینگونه معرفی میکند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ...» اى اهل ایمان، هرکه از شما از دینش مرتد شود، خدا به زودى گروهى را مىآورد که آنان را دوست دارد و آنان هم خدا را دوست دارند؛ یعنی مؤمنان به پیامبر در مسئلۀ ولایت عترت مرتد شدند، اما یک امت تربیتیافته در آینده میآیند که آنها خدا را دوست دارند و خدا نیز آنها را دوست دارد. پیامبر فرمود اینها نسل سلمانند. در ماجرای قیام امام حسین هرچند جز اندکی تربیت نشدند، اما معیارهای تربیتی ایشان پاکطینتان عالم را تربیت میکند.
وی درباره علل بیتربیتی امت اسلام گفت: آن روزها به چند دلیل امت تربیت نشدند: اولین مورد هواپرستی است؛ خداوند میفرماید «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء»؛ یعنی نفس امر به بدی میکند. نفس که امیر شود، عقل اسیر میشود. چنین فردی به ظاهر عقل دارد، اما کارهای غلطش را توجیه میکند. رشوه میگیرد، نام آن را شیرینی میگذارد. دزدی میکند، میگوید حقم است. غیبت میکند، مدعی میشود وصف درون طرف را گفتم. اما اگر عقل امیر شد، نفس اسیر میشود و تبدیل به نفس لوامة میشود. هر کاری انجام میدهیم، اگر این سؤال را از خود بپرسیم «آیا بهتر از این نمیتوانستی انجام دهی؟» یعنی عقلتان امیر است.
ماندگاری عامل دوم بیتربیتی را دل بستن به حرف مردم معرفی کرد و گفت: انسان با حرف مردم ممکن است تمام محرمات را انجام دهد. طرف میگوید حرف مردم را گوش دادم، اما پس از 5 سال بچهدار نشدم. به حرف مردم گوش دادم، خمس ندادم. به حرف مردم گوش دادم، چادر سرم نکردم. به حرف مردم گوش کردم، تجملگرا شدم. به حرف مردم گوش دهی، به اتاق خوابت هم کار دارند. یک عده هم در صدر اسلام بودند که با حرف مردم، امیرالمؤمنین را تنها گذاشتند. خیلیها زمان جنگ توصیه میکردند فرزند خود را به جبهه نفرست. حرف مردم، جلوی خیرات را میگیرد. مردم میگویند چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. این حرف غلطی است. آنها که گفتند جانم فدای ایران، یک روز جنگ نرفتند، آنها که گفتند پولهای روضه را به فقرا بدهید، یک تومان هم به فقرا کمک نکردند.
وی افزود: اما عامل اصلی تربیت، مربی و شرایط محیط است، اما صرفاً اینها اصل نیستند. عامل اصلی، اراده است. اراده باید به سمت مربی الهی بیاید. از «جُون»، غلام امام حسین شخصیتی میسازد که مقامش از اقوام امام بیشتر میشود. از وَهب نصرانی انسانی میسازد که از قوم و خویش امام مقامش بیشتر است.