کمکهای مالی والدین چه تأثیری در موفقیتهای فرزندان دارد؟

به گزارش کارگرآنلاین در کشورها و فرهنگهای مختلف جهان، کمکهای مالی و معنوی والدین به فرزندان، به شیوههای مختلف وجود دارد. در کشور ما حتی برخی خانوادهها وظیفهی والدین میدانند که کمکهای مالی ابتدایی را برای شروع زندگی یا کسبوکار فرزندان فراهم کنند. دراینمیان، برخی افراد از مزایای فوق بهرهمند میشوند و برخی دیگر، بهخاطر دلایل و شرایط مختلف، از آن محروم میمانند.
دریافت کمکهای مالی از والدین پس از پایان تحصیلات (در برخی فرهنگها ۱۸ سالگی، شروع زندگی مشترک، ورود به دنیای کسبوکار و موارد دیگر، از نظر افراد مختلف جامعه، تعاریف و تفاسیر گوناگونی دارد. برخی آن را مناسب نمیدانند و حتی در صورت دریافت مزایا نیز از اعلام کردن آن حتی به دوستان، خودداری میکنند. برخی دیگر نیز افرادی که از کمکهای مالی والدین بهره بردهاند را تمسخر میکنند یا حتی موفقیتهای مالی آنها را بدون آن کمکها، غیرممکن میبینند. صرفنظر از مقدار کمکهای مالی و معنوی دریافت شده از والدین، نمیتوان از تأثیر آنها بر زندگی مالی افراد چشمپوشی کرد. البته، مثبت یا منفی بودن تأثیر، به رفتار و فرهنگ شخصی و خانوادگی افراد نیز وابسته است.
بیایید ابتدا نگاهی به افرادی داشته باشیم که نسبت به آنها غبطه میخوریم (یا حتی حسادت میکنیم). آنهایی که وضعیت مالی مناسب و داراییهای قابلتوجه دارند. شاید در نگاه اول به این نتیجه برسیم که در مسابقهی موفقیتهای مالی، آن افراد بهتر از ما عمل کردهاند.
در پاسخ به تصور بالا باید این سؤال را بپرسیم که در وضعیت کنونی اقتصادی در کل جهان، افراد چگونه کسبوکار خود را راه میاندازند یا حتی خانه میخرند. در دورانی که وضعیت استخدامی در تمام صنایع، خصوصا بهخاطر ورود رباتها با چالشهایی جدی همراه است، شرکتهای کوچک و بزرگی که در سرتاسر جهان تعطیل میشوند و هزینههایی که روزبهروز افزایش مییابد، چگونه میتوان به چنان دستاوردهای مالی رسید؟
گیبی دان، نویسنده و تولیدکنندهی پادکست است که در کتاب جدید خود با نام Bad with Money، بهنوعی تاریخچهی زندگی مالی خود و آنچه آموخته است را به اشتراک میگذارد. او در مصاحبه با نویسندهی مقالهی منبع میگوید:
همهی جنبههای شرایط اقتصادی، نگرانکننده هستند. روزبهروز اخبار مختلفی از افزایش بدهی مردم به سیستم سلامت میشنویم، مردم کمتر توانایی خرید خانه دارند، وامهای مختلف به آنها فشار میآورد و بازار کار نیز روزبهروز نگرانکنندهتر میشود.
در دوران دشواری که دان در صحبتهای خود به آن اشاره میکند، در خانههای گرانقیمت و حتی تصاویر شبکههای اجتماعی، همهی مردم ثروتمند و خوشحال بهنظر میرسند. شاید بهترین تفسیر، غرق شدن کشتی تایتانیک در حالی باشد که گروه موسیقی، روی عرضه به نواختن مشغول است. شاید برخی مردم، با پول بهتر زندگی میکنند.
متیو استورات، در مقالهای جدید به بررسی زندگی اشرافی خصوصا در آمریکا پرداخت. او به این نکته اشاره میکند که اختلاف طبقاتی در دههی گذشته بسیار افزایش داشته و همچنین، پویایی اقتصاد کاهش یافته است. طبق نطر او، شایستهسالاری نیز تنها در ظاهر وجود دارد.
درنتیجهی رخدادهای بالا، کمکهای مالی والدین به فرزندان حتی در اقتصادهای پویایی همچون آمریکا نیز افزایش یافته است. طبق آمار، اکنون سهچهارم والدین آمریکایی به فرزندان بالای ۱۸ سال خود کمک مالی میکنند که برای آن فرهنگ و سیستم مالی، نقطهی مثبتی محسوب نمیشود. درواقع، کارشناسان آنها به ارث رسیدن ثروت را نکتهی مثبتی در زندگی مالی مردم نمیدانند.
بههرحال، کمکهای مالی والدین به فرزندان، خصوصا در خانوادههای ثروتمند، تأثیراتی بر آیندهی آنها خواهد داشت. خانوادههای ثروتمند آمریکایی میتوانند تا ۱۱.۴ میلیون دلار کمک مالی معاف از مالیات به فرزندان خود داشته باشند. بااینوجود، هیچیک از موارد فوق اثبات نمیکند افرادی که از والدین خود کمک مالی دریافت کردهاند، تنبل بوده یا شایستگی موفقیت مالی ندارند.
دنیلا پیرسون، مثالی از کارآفرینان موفق است که اکنون سرویسی خبری با ۴۰۰ هزار مشترک دارد. او پس از راهاندازی اولیهی سرویس، به کمک مالی نیاز داشت و به والدین خود مراجعه کرد. آنها افرادی خودساخته بودند و ابتدا با درخواست دخترشان مخالفت کردند. پس از اصرارهای او، والدینش ۱۵ هزار دلار بهعنوان وام با ۵ درصد بهره به او پرداخت کردند. پیرسون پس از یک ماه توانست وام دریافت شده را پرداخت کند. اگرچه کمکی که او دریافت کرده بود، رقم بالایی محسوب نمیشد، اما دنیلا از این میترسید که اطرافیان، موفقیتهایش را وابسته به کمکهای مالی والدین بدانند. از آنجایی که والدین او هم کارآفرینهای موفقی هستند، همیشه با این اتهام که در سایهی آنها به موفقیت رسیده، روبهرو بوده است.
فرنوش ترابی، سازندهی پادکست So Money، مثال دیگری است که از کمکهای مالی والدین برای پرداخت شهریهی دانشگاه و خرید خانه استفاده کرده است. او از عنوان کردن این کمکها ابایی ندارد و میگوید که مسئولیت خود را در قبال آنها انجام داده است. او میگوید افراد زیادی وجود دارند که با وجود دریافت همین مزایا و کمکهای مالی و معنوی، هیچ فعالیت خاصی با استفاده از آنها انجام ندادهاند.
نویسندهی مقالهی منبع نیز ادعا میکند که ریسک کردن در زندگیاش و تغییر از شغلی دائم به نویسندگی آزادکار را مدیون ثباتی بود که از کمکهای اولیهی والدین دریافت کرد. درواقع او و افراد شبیهاش، همیشه این اطمینان خاطر را داشتهاند که در صورت وخامت اوضاع، از پشتوانهی مالی خود بهره ببرند. نکتهی جالب این است که چنین سبکی از ریسک مالی و زندگی با شکل و شمایل جدید، در میان کارآفرینان هم غریب نیست.
یک مطالعهی آماری از وجهههای مشترک کارآفرینان در سال ۲۰۱۳ نشان میدهد که اکثر آنها، مردانی سفیدپوست با تحصیلات عالیه و مزایای مالی یا معنوی خانوادگی بودند. یکی از نویسندههای آن مطالعهی آماری یعنی راس لوین اعتقاد دارد اگر فردی بهخاطر موقعیت خانوادگی، پول در اندازهای مشخص نداشته باشد، شانس موفقیت او بهعنوان کارآفرین تا حدودی کاهش مییابد. او بههمراه یونا رابنشتاین در مقالهی خود توضیح میدهد که چگونه ۱۰۰ هزار دلار افزایش در درآمد یک خانواده، شانس موفقیت یک نفر را برای تبدیل شدن به کارآفرین یا موارد مشابه، ۵۰ درصد افزایش میدهد. مطالعات دیگر میگوید که برای راهاندازی استارتاپ بهصورت میانگین به ۳۰ هزار دلار درآمد نیاز است که ۸۰ درصد از سرمایهگذاریهای اولیه برای کسبوکارها نوپا، از طرف دوستان و خانواده انجام میشود.
مثالهای گفته شده در بالا، در نقض فرهنگی ارائه میشوند که در آمریکا شروع شد و امروز به کشورهای مختلف جهان نیز سرایت کرده است. فرهنگی که رفتن از فرش به عرش را بهعنوان موفقیت نهایی مردم مثال میزند. درواقع، داستانهای اینچنینی تنها داستانهایی باارزش و قابل احترام از زندگی افراد موفق هستند و بهمعنای امکان رخ دادن برای همهی افراد جامعه، نخواهند بود.
باتوجهبه حقایق گفتهشده، اینکه افراد چگونگی موفق شدن در کسبوکار اول خود، توانایی خرید خانه یا موارد دیگر را با شفافیت توضیح دهند، مهم خواهد بود. نگفتن داستان واقعی در آن موارد، تنها نگرانی را در بین افرادی افزایش میدهد که چنان منابعی ندارند. بهعلاوه، انتظارات غلط شخصی برای تبدیل شدن به افراد موفق، شاید درنهایت موجب افسردگی یا عوقب نگرانکنندهی دیگر برای افراد شود.
نکتهی مهم آن است که افراد بدانند دریافت کمکهای مالی از والدین، اصلا روندی منفی نیست و در اکثر جوامع جهان رخ میدهد. منتهی، مخفی کردن آن، شاید موفقیتهای دیگرانی را که بدون آن کمکها به موفقیت رسیدهاند، تحتالشعاع قرار دهد. درواقع، نگرانی ایجاد شده بر اثر این کوتاهی در به اشتراک گذاشتن اطلاعات، عواقب نامناسبی را برای کل سیستم اقتصادی بههمراه خواهد داشت.
صحبت کردن دربارهی منابع درآمدی یا کمکهای مالی دریافت شده، هنوز هم در بسیاری از جوامع تابو محسوب میشود. درواقع، شروع کردن یک گفتوگو براساس آن موارد برای افراد آسان نیست و همچنین، برخی اوقات احساس شرمندگی یا ترس از شرمندگی، مانع از صحبت کردن پیرامون آن موضوعات میشود.
نکتهی قبل توجه دربارهی قضاوتها پیرامون دریافت کمکهای مالی یا به ارث بردن ثروت از والدین، قضاوتهای متفاوت مردم دربارهی زنان و مردان است. هرچند مقالهای اصلی دربارهی فرهنگ آمریکا صحبت میکند، اما چنین رفتارهایی در فرهنگهای دیگر و همچنین کشور خودمان نیز به چشم میخورد. در بسیاری از اوقات، مردانی که کمکهایی را از والدین دریافت کرده یا ثروتی را به ارث بردهاند، قضاوت خاصی مشاهده نمیکنند، اما زنان با همان وضعیت، برخوردهای نامناسبی دریافت میکنند.
صرفنظر از قضاوتهایی که دربارهی افراد دریافتکنندهی کمک از والدین انجام میشود، چنین روندی در بسیاری از جوامع جوان وجود دارد. اگرچه برخی افراد آن را نوعی «تقلب» کردن در مسیر کسبوکار و موفقیتهای مالی میدانند، اما فراموش نکنید که جهان، محل رقابت و زودتر رسیدن به خط پایان نیست. درواقع، همهی مردم تلاش میکنند تا بهترین نتایج خود را بهدست بیاورند و در این مسیر، هر فرد داستان منحصربهفرد خود را دارد.
بههرحال، بسیاری از افراد از کارآفرینان گرفته تا شاغلان و اینفلوئنسرها، کمکهای مالی و امتیازی را از والدین خود دریافت کردهاند. نکتهی مهم آن است که این کمکها، بهمعنای پایینتر بودن استعداد و تواناییهای آن افراد نیست.
یکی از فاکتورهایی میتواند درکنار دریافت کردن کمکهای مالی از والدین در موفقیت مفید باشد، شانس است. آنتونی کاسالنا، بنیانگذاری فوراسکوئر اکنون ۳۶ سال دارد و شرکت تحت مدیریتش، به ارزش ۱.۷ میلیارد دلار رسیده است. او در سال ۲۰۰۳ و در زمان تحصیل در کالج، ایدههای اولیهی وبسایتش را اجرا کرد. آنتونی دربارهی دریافت کمکهای مالی از والدین میگوید:
والدین آنتونی، ۳۰ هزار دلار به او کمک مالی کردند و او نیز بخشی از شرکت را بهنام آنها کرد. وقتی آنتونی در سال ۲۰۰۵ فارغالتحصیل شد و پس از پرداخت بدهیهای معمول تحصیلی، برای شروع کسبوکار به نیویورک رفت.
آنتونی، هیچگاه ترسی از تعریف کردن داستان دریافت پول از والدینش ندارد و آن را بخشی از موفقیت خود میداند. البته، او شانس را نیز عامل موثری میداند و دربارهی خودش، بزرگ شدن درکنار کامپیوترها و توانایی والدینش برای فراهم کردن شرایط را بزرگترین شانس میداند. پدر و مادر او هنوز سهامدار اسکوئراسپیس هستند و سودی ۱۰ هزار دلاری از سرمایهگذاری اولیهی خود داشتند.
نویسندهی مقالهی منبع، برای اثبات صحبتهای خود پیرامون دریافت کمکهای مالی توسط بسیاری از افراد موفق، با چندین نفر دیگر هم مصاحبه کرده است. اکثر آنها، از دریافت کمکها راضی و سپاسگزار هستند و آنها را جرقهای برای شروع زندکگی مستقل خود میدانند. البته، اکثر این افراد همچون فرنوش ترابی اعتقاد دارند که کمکهای مالی بدون تلاش فردی، نتیجهی مناسبی بههمراه نخواهد داشت.
ترابی اعتقاد دارد شجاعت خاصی برای تعریف کردن داستان زندگی مالی نیاز است. برای رسیدن به این شجاعت، باید از افراد نزدیک و قابل اعتماد شروع کنیم. البته، ابتدا باید از خود بپرسیم که کدام بخش از داستان مالی ما جذاب است و ارزش تعریف کردن دارد. البته، باید انتظار واکنشهای اولیه از طرف سایر را هم داشت، اما تعریف کردن حقیقت، کمترین کاری است که میتوان برای بهبود فرهنگ اقتصادی انجام داد.
نکتهی مهم آن است که فرهنگ عمومی جامعه هم باید پذیرای این سطح از صداقت باشد. بهبیاندیگر، باید تضمینی فرهنگی و اجتماعی برای افراد موفق وجود داشته باشد که در صورت تعریف کردن حقایق زندگی مالی، با واکنشهای عجیب و غریب از سوی مردم روبهرو نشوند. درنهایت، صداقت آنها باید محترم شمرده شده و در مسیر بهبود فعالیتهای مالی و اقتصادی کل جامعه بهکار گرفته شود.