سیاستهای توزیعی بدون افزایش رشد اقتصادی کمکی به اقشار ضعیف نمیکند
فرشاد فاطمی (استاد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف) رشد اقتصادی را مهمترین عامل بهبود وضعیت اقشار ضعیف جامعه میداند و میگوید تا رشد اقتصادی حاصل نشود نمیتوان انتظار داشت دولت با اعمال سیاستهای بازتوزیعیِ خود وضعیت اقشار ضعیف جامعه را بهبود ببخشد. مشروح گفتگو با این اقتصاددان در ادامه میآید: باتوجه به افزایش نرخ تورم، امروز بسیاری از حداقل بگیرها درگیر بحران معیشتی شدهاند. شما ریشهی این بحران را چه میدانید؟ در چند سال گذشته نرخ رشد اقتصادی ما منفی و یا نزدیک به صفر بوده است بنابراین وقتی چندین سال پشت سرهم اقتصاد بزرگ نشود عملا منابعی برای توزیع وجود نخواهد داشت و شغل جدید هم ایجاد نمیشود. نتیجهی این وضعیت طبق مشاهدات تاریخی و دادهها ضربه به اقشار ضعیف جامعه است. در واقع این اقشار بیش از دیگران لطمه میخورند چراکه از یک طرف به این دلیل که درآمد این اقشار از تولید و نه از محل کارهایی مثل سفته بازی و… است بیش از دیگران تابع خروجیهای اقتصاد هستند، و نکتهی دیگر اینکه این گروهها معمولا ثروت کمتری دارند و نمیتوانند دورههای کمدرآمدی را با تکیه بر ثروت خود بگذرانند. بنابراین در این چند سال به دلیل کوچک شدن کیک اقتصاد و منابع، بر تمام اقشار جامعه فشار وارد شده است اما فشاری که به طور خاص روی اقشار کم درآمد وارد شده بسیار بیشتر است. به علاوه باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که چون تورم روی کالاهای اساسی شدیدتر بوده، تورم دهکیِ دهکهای کمدرآمد بسیار بیشتر از تورم دهکیِ دهکهای بالاتر شده است. برای بهبود این اوضاع و خارج کردن اقشار ضعیف جامعه از این بحران معیشتی چه اقداماتی میتوان انجام داد؟ واقعیت این است که اقتصاد باید رشد کند. تا اقتصاد رشد نکند مسئله به صورت ریشهای حل نخواهد شد؛ یعنی هرگونه اقدام حمایتی بدون ایجاد رشد اقتصادی چندان تاثیرگذار نخواهد بود. بنابراین دولت جدید باید رشد اقتصادی را در اولولیت قرار دهد. نکتهی مهم دیگر اینکه حتی اگر نگرانیهای توزیع درآمدی هم داشته باشیم باز هم نمیتوانیم بدون تولید به توزیع فکر کنیم. در ابتدا باید چیزی تولید شود تا بعد ما در رابطه با توزیع آن بتوانیم صحبت کنیم. به همین خاطر من فکر کنم اولین و مهمترین کار این است که سیاستهای اقتصادی مناسب در حوزههای مختلف مالی، پولی و بودجهای و همچنین در حوزهی وارادات و صادرات و سیاست خارجی اتخاذ کنیم تا رشد اقتصادی اتفاق بیفتد. با رشد اقتصادی عملا وضع اقشار ضعیف جامعه به شکل درونزا به تدریج بهتر میشود چراکه خود به خود چرخ اقتصاد میچرخد و این افراد میتوانند بهرهمندی بیشتری از فعالیتهای اقتصادی خود داشته باشند. عدهای معتقدند دولت همین منابع محدود هم به درستی توزیع نمیکند و با تخصیص رانت به گروههای صاحب نفوذ عملا دست اقشار ضعیف جامعه را خالی گذاشته است. آنچه شما میگویید درست است اما ببینید این ساختار اقتصادی ما طی سالها همینگونه بوده و تغییر نکرده است اما امروز وضعیت بدتری نسبت به قبل داریم. ما باید اول برگردیم به جایی که اقتصاد رشد میکند بعد میتوان در مورد سیاستهای حمایتی توزیعی صحبت کرد و بهبودهایی در این خصوص حاصل کرد. باید دقت کنیم که سیاستهای حمایتی وقتی جواب میدهد که درصدِ گروههای نیازمند در جامعه کم و معقول باشد. یعنی بعد از اینکه اقتصاد رشد کرد و افرادی که توانایی کار داشتند توانستند کار کنند در این وضعیت حالا میگوییم دولت از گروههای آسیبپذیر مثل از کارافتادگان و زنان سرپرست خانوار و… حمایت مستقیم کند و یا مثلا آنوقت است که میتوانیم برویم سراغ بهینه کردن توزیع یارانهی انرژی و… در واقع همهی این برنامهها مکمل هم هستند و هیچ کدام جای یکدیگر را نمیگیرند. اما سیاستهایی که معطوف به رشد اقتصادی است قدم اول را برمیدارد و در اولویت است و مسلما بعد از آنکه به رشد اقتصادی رسیدیم دولت باید سیاستهای خود در مورد توزیع درآمدهای حاصل از مالیات و نفت را اصلاح کند. برداشته شدن تحریمها چقدر در این مسیر میتواند پیشبرنده و برای رسیدن به رشد اقتصادی مهم است؟ مسلما تحریمها به اقتصاد فشار میآورد؛ ممکن است افراد در مورد درجهی این فشار اختلاف نظر داشته باشند اما بالاخره تحریمها کار را سخت کرده و مراودات ما را با دنیا دچار اختلال کرده است. ورود ماشینآلات و تجهیزات به کشور و فروش محصولات داخلی همه تحت تاثیر تحریم قرار گرفته است. همانطور که گفتم ممکن است در مورد شدت و ضعف این تحریمها یا سیاستهای مختلفی که میتواند اثر تحریمها را کم و زیاد کند اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما مسلما تحریم فشار میآورد و سیاست معقول این است که با حفظ اقتدار ملی خود به سمتی برویم که بتوانیم تحریمها را کم و یا حذف کنیم. بالاخره ما باید اجماعی که علیه ما شکل گرفته را بشکنیم، باید بتوانیم با دنیا مراوده کنیم و این چیزی است که ما به آن احتیاج داریم. چندی پیش نشریهی فوربس به افزایش تعداد میلیونرهای ایرانی طی سالهای اخیر اشاره کرد؛ افزایش این میلیونرها را در شرایطی که رشد اقتصادی منفی است، چگونه میتوان توضیح داد؟ ببینید واقعیت این است که تحریم و بستنِ مجاری قانونی نه فقط در ایران بلکه در همه جا فرصتهای رانتی ایجاد میکند و در این شرایط برخی افرادی میتوانند از این رانت استفاده کنند. امروز جابه جا کردن ارز هزینهی اضافی به اقتصاد وارد کرده است و این هزینه به جیب عدهای خاص - چه در داخل ایران و چه خارج از ایران - میرود، خب ما قبلا این هزینه را نداشتیم. وقتی با تحریم مسیر مراودات بینالمللی را دشوار میکنیم عملا برای طی کردن آن مسیر بالاخره منابعی از چرخهی اقتصاد خارج میشود و به دست کسانی میافتد که در خارج از چرخه این مسیر را تسهیل میکنند. معمولا چون این فرایند خارج از سیستم رسمی است و شفافیت ندارد، نه مالیات به آن تعلق میگیرد و نه میتوان آن را دنبال کرد. در این صورت است که تجمع بیش از اندازهی ثروت صورت میگیرد و عدهای در این وضعیت میلیاردر میشوند. آیا میتوان گفت که مجموعهی این شرایط باعث از بین رفتن طبقهی متوسط در ایران شده است؟ پیامد این وضعیت چیست؟ طبقهی متوسط در ایران تحلیل رفته اما هنوز از بین نرفته است؛ چون هنوز بخشی از حقوق و دستمزدبگیران به خصوص حقوقبگیرانِ بخش دولتی طبقهی متوسط را شکل میدهند اما میتوان گفت که طبقهی متوسط ما نحیف شده، به طوریکه توانایی اقتصادی افراد این طبقه کم شده و اکنون بخش قابل توجهی از آنها در شمار اقشار ضعیف جامعه به حساب میآیند. نکتهی حائز اهمیت در این مورد این است که به لحاظ اقتصادی این طبقهی متوسط است که برای تولید داخل تقاضا ایجاد میکند. ببینید ما یک طبقهی مرفع داریم که خب معمولا بخش قابل توجهی از تقاضای آنها به سمت کالاهای خارجی است، از طرفی توانایی طبقهی فقیر هم برای خرید کالا ناچیز است، پس طبقهی متوسط از دید هزینه کردن اقتصادی، تقاضای موثر ایجاد کرده و تحلیل رفتن این طبقه اتفاقا از این جهات اقتصاد را دچار مشکل میکند. در واقع ضعف طبقهی متوسط عامل موثری در رکود اقتصادی است. دقیقا؛ یعنی چرخهای ایجاد میشود که این چرخه دائم خودش را تشدید میکند. به عبارتی کم شدن رشد اقتصادی سبب ضعیف شدنِ طبقهی متوسط میشود و ضعف طبقهی متوسط، تقاضا برای کالا را کم میکند و این دوباره رشد اقصادی را کاهش میدهد. چشمانداز اقتصاد ایران را چگونه میبینید؟ آیا این وضعیت را قابل ترمیم و اصلاح میدانید؟ به هر حال من به عنوان کسی که اقتصاد خواندم و باتوجه به اینکه مهمترین هدف این علم این است که مردم اوضاع اقتصادی بهتری داشته باشند، میگویم که همیشه باید راههایی وجود داشته باشد. با در نظر گرفتن محدودیتهای بیرونی و یا حتی جابهجا کردن محدودیتها میتوان اوضاع را بهبود بخشید. آقای رئیسی اشاره کردند که به هر طریقی که بتوانند در جهت رفع تحریمها اقدامات لازم را انجام دهند. ببینید هرچه محدودیتها بیشتر باشد دامنهی سیاستگذاری اقتصادی کمتر است و بالعکس، هرچه محدودیتها کمتر باشد دستمان برای سیاستگذاری بازتر میشود. پس به طور کلی اول باید محدودیتهایی که از بیرون به اقتصاد تحمیل میشود را کم کنیم و درکنار آن سعی کنیم سیاستهای مناسبی با توجه به محدودیتهایی که وجود دارد اتخاذ کنیم.