نجات زن آرایشگر از اسارتگاه زن و شوهر گروگانگیر
زن و شوهر میانسال برای فرار از مشکلات مالی نقشه بچگانهای کشیدند. آنها زن آرایشگری را گروگان گرفتند که هم طلاهایش را سرقت کرده و هم از خانوادهاش اخاذی کنند اما تنها 10ساعت بعد به دام پلیس افتادند.
شامگاه سهشنبه مردی نگران و سراسیمه نزد مأموران پلیس کرمان رفت و از ناپدید شدن مرموز همسرش خبر داد. او گفت: همسرم آرایشگاه دارد. هر شب ساعت 8آرایشگاه را تعطیل کرده و به خانه میآید اما حالا چند ساعت گذشته و از او خبری نیست. نگرانش شدم و با او تماس گرفتم اما موبایلش خاموش بود. راهی آرایشگاه شدم، اما بسته بود و احساس میکنم اتفاق بدی برایش رخ داده است. با اظهارات این مرد تحقیقات مأموران برای یافتن ردی از زن گمشده آغاز شد. مأموران در نخستین اقدام راهی آرایشگاه او شدند. پرس و جو از شاهدان و بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته اطراف از این حکایت داشت که زن جوان مثل همیشه ساعت 8شب آرایشگاه را تعطیل کرده اما به جای رفتن به خانه، همراه زنی میانسال سوار بر یک خودروی سواری شده و آنجا را ترک کرده است. بهگفته شاهدان، بهنظر میرسید که زن آرایشگر با زن میانسال و حتی راننده خودروی سواری از قبل آشنایی داشته اما شوهر وی مدعی بود که زن میانسال را نمیشناسد و هرگز او را ندیده است. مأموران در ادامه تحقیقات هویت زن میانسال را شناسایی کردند و معلوم شد که وی از مدتی قبل با زن آرایشگر رابطهای صمیمانه برقرار کرده بود. از آنجا که این زن تنها سرنخ رسیدن به آرایشگر گمشده بود، مأموران پس از بررسیهای گسترده موفق شدند محل زندگی او را شناسایی کنند و درحالیکه هوا هنوز روشن نشده بود، راهی آنجا شدند. مأموران پس از ورود به این خانه، زن آرایشگر را که دست و پا بسته در اتاقی زندانی شده بود، نجات دادند و زن میانسال و شوهرش را دستگیر کردند. زن میانسال در تحقیقات گفت: من و شوهرم با هم نقشه کشیدیم زن آرایشگر را ربوده و علاوه بر سرقت طلاهایش، از خانوادهاش اخاذی کنیم. متهم ادامه داد: برای اجرای نقشه، رفتوآمد به آرایشگاه را بیشتر کردم و با زن جوان طرح دوستی ریختم. اعتمادش را جلب کردم و یک روز دعوتش کردم که به خانهام بیاید و با هم یک فنجان چای بخوریم. او که اعتماد کرده بود، قبول کرد و روز حادثه شوهرم بهدنبال ما آمد و پس از تعطیلی آرایشگاه به خانه ما رفتیم. پس از آن زن آرایشگر را با نوشیدنی مسموم بیهوش کردیم و طلاهایش را دزدیدیم. بعد او را زندانی کردیم و میخواستیم در تماس با خانوادهاش در قبال آزادی او پول بگیریم اما خیلی زود دستگیر شدیم.