پربحث ها
اخبار اقتصادی
چاپ00012:56 - 1399/01/31

نحوه ساده و موثر سپری‌کردن روزهای قرنطینه‌ی شهروندان

از وقتی پای این ویروس لعنتی به زندگی ما باز شد، سبک زندگی‌مان هم تغییر کرد. نه اینکه به این شرایط عادت کرده باشیم، نه! ما توانسته‌ایم خودمان را با این شرایط وفق بدهیم.
به گزارش کارگر آنلاین ، به نقل از روزنامه صبح نو ،گفتیم سبک زندگی‌مان عوض شده است. بله، مثلاً خیلی از کارهایی که قبلاً برایمات لذت بخش بود حالا تبدیل به کارهای ترسناکی شده است مثل دست دادن با یک دوست یا همکار.
 
یا کارهایی که قبلاً یک کار عادی بودند حالا دلهره‌آور شده است مثل خرید ‌کردن. در کل چند ماهی است زندگی شکل و شمایل دیگری به خود گرفته و مردم برای رها‌شدن از ملال قرنطینه دست به کارهای مختلفی زده‌اند؛ از آشپزی و شیرینی‌پزی گرفته تا تماس‌های تصویری با دوست و آشنا. در این گزارش به سراغ شهروندان می‌رویم و از آن‌ها می‌پرسیم روزهای کرونایی‌شان را چطور سپری می‌کنند.
 
خرید همراه با دلهره
 
همین چند وقت پیش بود که بدون هیچ وسواسی کیف پول‌مان را برمی‌داشتیم و با یک دل آسوده به خرید می‌رفتیم اما حالا خرید ‌کردن مهم‌ترین و سخت‌ترین کار این روزهاست. در بعضی از خانواده‌ها یک نفر برای چند خانوار خرید می‌کند تا بقیه مجبور به خروج از خانه نشوند. «محسن رضایی» یکی از شهروندان می‌گوید: «خرید ‌کردن همراه با ترس و لرز شده است.
 
من برای خانه خودم و پدر و مادر خودم و همسرم یک‌جا خرید می‌کنم تا آنها از خانه بیرون نیایند. قبل از خرید هم کلی تمهیدات بهداشتی را در نظر می‌گیریم؛ مثلاً ماسک و دستکش و اسپری ضدعفونی‌کننده اما باز هم دل آدم آرام نیست. احساس می‌کنم محیط فروشگاه به اندازه کافی بهداشتی نیست یا اینکه ممکن است افراد زیادی به محصولی که من می‌خواهم بخرم دست زده‌اند. به همین خاطر سعی می‌کنم به فروشگاه‌های خیلی خلوت بروم.»
 
او ادامه می‌دهد: «داستان بعد از خرید هم مثل خود خرید ‌کردن دردسر دارد؛ باید تمام محصولات را با دقت شست‌و‌شو بدهی و حتی با چند بار شست‌وشو هم احساس می‌کنی نکند هنوز بهداشتی نشده است. برای همین یک‌بار خودم و یک‌بار همسرم همه وسایل را اسپری الکل می‌زنیم و شست‌و‌شو می‌دهیم.»
 
 
از فرصت کنار خانواده بودن استفاده کردم
 
دوستی می‌گفت در ایام نوروز انگار بعد از سال‌ها حسابی فرزندانم را دیدم و با آنها بازی کردم. درست است که روزهای کرونایی به همه ما سخت گرفته است اما اگر از این فرصت استفاده کنیم، زمان خوبی است برای کنار خانواده بودن. «رضا مسلمانی» می‌گوید: «شرایط برای همه ما بد است اما کاری نمی‌توانیم بکنیم. بهترین راه برای گذر از این بحران کنار خانواده بودن است.
 
باید هوای همدیگر را داشته باشیم و تا می‌توانیم این روزها مراقب خودمان و یکدیگر باشیم.» او می‌گوید: «در این مدت با خانواده بازی کردیم؛ کاری که یادم نمی‌آید آخرین بار کی انجام داده بودم. بچه‌ها حسابی سر ذوق آمدند. بازی‌های دوران کودکی خودم را با بچه‌ها انجام دادم. به علاوه کنار همسرم آشپزی کردیم. با همدیگر نان پختیم، شیرینی آماده کردیم و همه اینها حال بد روزهای قرنطینه را به حال خوب تبدیل می‌کند.
 
من اعتقاد دارم انسان وقتی در محدودیتی قرار می‌گیرد جای زانوی غم بغل ‌گرفتن باید از آن به عنوان فرصت استفاده کند؛ مثلاً من هیچ‌وقت آشپزی نکرده بودم اما حالا برای خودم سرآشپز شده‌ام و چند غذا را می‌توانم درست کنم.»
 
 
عزاداری مجازی تسلی خانواده‌ها نیست
 
یکی از اتفاق‌های ناگوار این روزها که ممکن است برای تک و توک اتفاق افتاده باشد، مرگ اقوام و آشنایان است که نمی‌توان در آن شرکت کرد. «رضا فرخی» می‌گوید: «در این ایام عمویم را از دست دادم و متاسفانه برای او هیچ مراسمی گرفته نشد. همین موضوع داغ خانواده‌اش را بیشتر کرد چرا که عزاداری و حضور دوستان و آشنایان باعث تسلی بازماندگان می‌شود.»
 
او می‌گوید: «تمام هزینه مراسم به خیریه داده شد و این موضوع خیلی خوب است اما در مراسم تشییع آن مرحوم هم چند نفر بیشتر نتوانستند حضور پیدا کنند.» فرخی می‌گوید: «انگار تا همه خانواده دور هم جمع نشویم و برای عموی مرحومم عزاداری نکنیم غم از دست دادن او را باور نمی‌کنیم. تازه متوجه می‌شوم چرا وقتی یک نفر عزیزش را از دست می‌دهد، همه اقوام و آشنایان دور او جمع می‌شوند.این رسم بسیار خوشایندی است که در این روزهای کرونایی کسی نمی‌تواند آن را به جا بیاورد.»
 
از فضای مجازی خسته شده‌ام
 
تا همین چند وقت پیش همه دنبال یک ساعت اضافه بودند تا در فضای مجازی سر و گوشی آب بدهند اما این روزها آنقدر کشدار است که دیگر همه از فضای مجازی خسته شده‌اند. «میلاد طهماسبی» در خانواده معروف است به اینکه دست از سر فضای مجازی بر نمی‌دارد اما حالا او هم خسته شده و می‌گوید:
 
«واقعاً دیگر دلم نمی‌خواهد به طرف تلفن همراهم بروم. از فضای مجازی خسته شده‌ام؛ به علاوه اینکه دائم خبرهای ناخوشایند را می‌خوانم و حالم بد می‌شود. الان دلم برای یک دورهمی دوستانه تنگ شده است، بدون اینکه تلفن همراهم کنارم باشد. دلم می‌خواهد فقط با آدم‌های واقعی مراوده داشته باشم. از اینکه دائم سرگرم فضای مجازی باشم خسته شده‌ام. به علاوه اینکه هر روز باید مبلغ زیادی بابت حجم اینترنت بدهم که اصلاً به صرفه نیست. خیلی زود حجم اینترنتم تمام می‌شود و کاری جز اینکه دوباره شارژ کنم و در همان فضای مجازی پرسه بزنم، ندارم.»
 
 
کار خانه دو برابر شده است
 
خیلی از تفریح‌ها ممنوع شده‌اند و این موضوع باعث دمق ‌شدن خیلی‌ها شده است. یکی از پیش پا افتاده‌ترین‌هایش، رفتن به رستوران است، آن هم برای کسانی که عادت داشتند هفته‌ای چند بار فست‌فود بخورند یا اینکه به رستوران بروند. «هنگامه حسنی» می‌گوید: «یکی از اتفاق‌های خیلی بد قرنطینه این است که دائم باید خانه‌داری کنی. همه اعضای خانواده دائم در خانه هستند و باید به آنها رسیدگی کرد.
 
انگار کارهای خانه دو برابر شده است. به علاوه اینکه دیگر امکان اینکه به رستوران برویم یا غذا از بیرون سفارش بدهیم هم وجود ندارد. البته سبک زندگی سالم‌تر شده است چون ما عادت داشتیم هفته‌ای چند بار فست‌فود بخوریم اما حالا فقط غذای خانگی و سالم در خانه ما تهیه می‌شود اما برای من که شاغل و دورکار هستم کمی سخت شده است که هر روز باید غذا تهیه کنم. بچه‌ها هم بهانه رستوران رفتن را می‌گیرند که نمی‌دانم تا کی امکان ندارد برویم.»
 
 
کلافه از یک زندگی بدون برنامه
 
«زندگی بدون برنامه کلافه‌ام کرده است.» این را ابوالفضل محمدی می‌گوید. او ادامه می‌دهد: «فکرش را نمی‌کردم یک روز برای سوار ‌شدن به بی‌آر‌تی و مترو هم دلم تنگ شود. این روزها بسیار خسته‌کننده است. کسی را نمی‌توانم ببینم، جایی نمی‌توانم بروم، هیچ برنامه‌ای ندارم و حداقل پنج کیلو اضافه‌وزن پیدا کرده‌ام. جدا از همه این‌ها دانشگاه‌ها تعطیل است و من نگران درس‌ها هستم که چطور می‌توانیم پیش برویم. فکر کنم باید فکری به حال این چند ماه عقب‌افتادگی درس‌ها بکنم.»
 
او ادامه می‌دهد: «در این چند وقت سرم را با گل و گیاه گرم کرده‌ام و تا توانسته‌ام گل کاشته‌ و درباره گل‌ها تحقیق کرده‌ام. حالا خودم یک باغبان هستم و اطلاعات زیادی دارم اما در فضای آپارتمانی با امکانات کمی که دارد مگر چقدر گل می‌توان پرورش داد؟ بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم این قرنطینه یک امتحان الهی بود که ما قدر زندگی‌هایمان را بیشتر بدانیم.»
 
 
تا توانستم کتاب خواندم
 
بعضی‌ها هم هستند که این فرصت را به عنوان چالشی برای خودشان در نظر گرفته‌ و از آن حسابی استفاده کرده‌اند. «آرش بهمن‌پور» می‌گوید: «فکر می‌کنم این دوران فرصت طلایی زندگی من بود؛ تا توانستم فیلم‌های آموزشی دیدم و کتاب خواندم و حتی یک روز را هم هدر ندادم، به همین خاطر از خودم بسیار راضی هستم.» او می‌گوید: «همیشه از اینکه فرصتی برای یادگیری نداشتم در عذاب بودم تا اینکه مجبور به قرنطینه شدیم. حدود 12 جلد کتاب خواندم و بالای 40 ساعت فیلم آموزشی نگاه کردم و فکر می‌کنم در مجموع عدد راضی‌کننده‌ای باشد.»
 
 
دلخوشی با تماس‌های تصویری
 
برای خیلی از افراد هم این دور بودن‌ها و قرنطینه خودخواسته دلیلی نبود برای اینکه از خانواده‌شان دور باشند؛ آنها به لطف فضای مجازی هر شب خانواده‌هایشان را ملاقات می‌‌کردند. «حسین شادلو» می‌گوید: «من و همسرم نمی‌توانیم از خانواده‌هایمان دور باشیم. این شرایط هم شوخی‌بردار نیست و امکان اینکه به صورت حضوری آنها را ببینیم، وجود ندارد.
 
به همین خاطر از راه اپلیکیشن‌های متفاوت که وجود دارد با آنها تماس می‌گرفتیم و همدیگر را به صورت تصویری می‌دیدیم. اینطور نه خانواده دلتنگ ما می‌‌شدند، نه ما دلتنگ آنها؛ به علاوه مزیتی که این تماس‌ها داشت این بود که می‌توانستیم بدون هزینه و صرف وقت زیاد با دوستان و آشنایان هم تماس بگیریم تا از ملالی که در قرنطینه وجود دارد همگی رها شویم.
 
همین تماس‌ها برای مدت کوتاه خنده به لب‌هایمان می‌آورد.» او ادامه می‌دهد: «گاهی وقت‌ها که ما پیشنهاد تماس تصویری را به دوستان‌مان می‌دادیم بسیار خوشحال می‌‌شدند؛ انگار دیداری تازه می‌شد و از سلامتی هم باخبر می‌شدیم.»
 
 
بچه‌ها به درس گوش نمی‌دهند
 
شبکه‌های آموزشی از راه دور فرصتی را برای بچه‌ها فراهم کرده است تا از تلویزیون و شبکه‌های مجازی درس‌ها را یاد بگیرند اما چند درصد بچه‌ها پای این برنامه‌ها می‌نشینند و به حرف معلم‌ها گوش می‌دهند. «فهیمه نجفی» مادر یک دانش‌آموز پایه دهم است. او می‌گوید: «وقتی بچه‌ها مدرسه می‌رفتند به زور می‌توانستیم آنها را ملزم کنیم تا به درس و مشق‌شان برسند و درس بخوانند. حالا که دیگر هیچ اجباری بالای سر آنها نیست، به‌راحتی می‌توانند درس خواندن را رها کنند.»
 
او ادامه می‌دهد: «من نمی‌توانم فرزندم را مجاب کنم که از این برنامه‌ها استفاده کند؛ البته خودم هم وقتی نگاه می‌کنم حوصله‌ام سر می‌رود. یک ارتباط یکطرفه است که امکان ندارد بچه‌های بازیگوش را سر ذوق بیاورد. به علاوه اینکه امکان پرسیدن سؤال نیست. فرزند من دائم سؤال دارد، به خاطر همین زود حوصله‌اش سر رفته و حواسش پی چیزهای دیگر می‌رود.» نجفی می‌گوید «این موضوع باعث کاهش تمرکز و پس‌رفت درسی فرزندش شده و امیدوار است که خیلی زود این شرایط تمام شود و بچه‌ها به مدرسه بروند.»
 
 
شغل‌هایی که تعطیل نبودند
 
اما همه ما دورکار نبودیم و بعضی از مشاغل هم مجبور بودند که شاغلان آنها باید در این ایام به سر کار می‌رفتند؛ مثلاً سوپرمارکتی‌ها. «محمد خدابخش» صاحب یک سوپرمارکت است. او می‌گوید: «خانواده‌ام بیشتر از خودم نگرانم هستند. بالاخره همه اقشار داخل مغازه می‌آیند و همه هم به یک اندازه بهداشت را رعایت نمی‌کنند. بعضی‌ها در صورت آدم سرفه می‌کنند، بعضی‌ها هم حتی کارت بانکی‌شان را با احتیاط به دست ما می‌دهند. بالاخره ما با همه جور آدمی سر و کله می‌زنیم اما شرایط هم سخت شده است.
 
هر روز باید مغازه را ضدعفونی کنیم، آن هم برای چند بار. دستگاه پوز را گذاشته‌ایم جلوی پیشخوان تا خود مشتری کارت بکشد. سعی می‌کنیم اقلامی را بفروشیم که برخورد مستقیم دست با آن نداشته‌ایم و هزار نکته ریز و درشت دیگر. امیدوارم این روزها به زودی تمام شود تا با خیال راحت مردم به داخل مغازه بیایند و ما هم از حضور چند مشتری با هم نترسیم.
 
 
 
لینک کوتاه :
برای ذخیره در کلیپ برد، در باکس بالا کلیک کنید
اشتراک گذاری در :
نظر خود را ثبت کنید
نام خود را وارد نمایید
متن نظر را وارد نمایید
لینکستان
طرح افق بانک رفاه کارگران
تریبون کارگر آنلاین